«

»

Print this نوشته

ده نشانه زنگ خطر Ten Warning Signs

 

 

 

نویسنده: مهندس مهدی صمدانی

به روز رسانی: تیر ۱۴۰۰

.

در این مقاله می‌خوانیم:

  1. مشکلات حافظه کوتاه مدت
  2. ناتوانی از پیدا کردن کلمات مناسب
  3. تغییرات خلقی
  4. بی علاقگی
  5. سخت شدن انجام کارهای عادی
  6. سردرگمی و گیجی
  7. عدم ارتباط با وقایع اطراف
  8. اختلال در جهت‌یابی زمانی و مکانی
  9. تکرار، تکرار، تکرار
  10. علاقه به یکنواختی

.

در عین اینکه وجود هر یک از ده نشانه زیر نمی‌تواند شرط کافی برای ابتلا به نوعی فرسایش مغز(دمانس) باشد، در صورتی‌که شما یا یکی از نزدیکانتان مبتلا  به یک یا چند مورد از نشانه‌ها هستید، توصیه می‌شود آنرا زنگ خطر تلقی کنید و به پزشک مراجعه نمایید.

 .

۱ـ مشکلات حافظه کوتاه مدت

مشکلات حافظه کوتاه مدت می‌تواند از علائم اولیه شروع یک نوع فرسایش مغز(دمانس) باشد. همه‌ی ما ممکن است به دفعات کنترل تلویزیون یا عینک یا کلید خود را گم کرده باشیم ولی معمولاً با برگشتن از راهی که پیموده‌ایم و بررسی اینکه چند لحظه قبل چه کاری انجام می‌داده‌ایم، وسیله‌ی گم شده‌ی خود را پیدا می‌کنیم.

در مورد افراد مبتلا به نوعی فرسایش مغز، این فراموشی در ابتدا خیلی نامحسوس است. در حالی که فرد به خوبی خاطرات سال‌های پیش (حافظه بلند مدت) را به خاطر آورده و بازگو می‌کند، ممکن است فراموش کند که امروز ظهر(حافظه کوتاه مدت) ناهار چه خورده است.

نشانه دیگر مشکل فراموشی کوتاه مدت می‌تواند این باشد که شخص نتواند به خاطر بیاورد چرا به آشپزخانه رفته، یا چرا در یخچال را باز کرده است. در همین دوران به یاد آوردن کارهای روزانه و تقدم و تأخر آنها نیز دچار اشکال می‌شود. در حالی که گم کردن عینک می‌تواند امری عادی تلقی شود، گذاشتن آن در یخچال یا کتری بایستی زنگ خطر تلقی شود.

.

۲ـ ناتوانی از پیدا کردن کلمات مناسب

یکی دیگر از نشانه‌های اولیه فرسایش مغز، مشکل بیان عقاید، منطبق با آنچه که در فکر می گذرد می‌باشد. شخص برای توضیح دادن چیزی یا کاری دچار مشکل می‌شود و این طور به نظر می‌رسد که لغت یا کلمه‌ی صحیح را در فکرش پیدا می‌کند اما نمی‌تواند در عمل آن را بیان کند. مراودات و مکالمه با این گونه اشخاص، وقت گیرتر و مشکل‌تر می‌شود و در نتیجه از حوصله فرد سالم خارج می‌گردد. برای فرد سالم که هیچ گونه مشکلی برای صحبت کردن و پیدا کردن کلمات صحیح و مناسب در مغزش و بر زبان راندن آنها ندارد، فهم اینکه فرد مبتلا به فرسایش مغز به وقت بیشتری برای جستجوی کلمه‌ی مناسب و سپس بیان آن نیاز دارد، آسان نیست.  این مشکل ممکن است به گوشه‌گیری و انزوای هرچه بیشتر فرد مبتلا به فرسایش مغز بینجامد و افراد سالم از او دوری کنند چون‌که در انجام کارهای روزمره‌ی خود شتاب‌زده‌اند و سرمایه‌گذاری زمانی و حوصله لازم برای ارتباط با این‌گونه افراد از توان آنها خارج است.

.

۳ـ تغییرات خلقی

خلق و خوی افراد مبتلا به فرسایش مغز نیز تغییر می‌کند. معمولاً شناخت این مشکل توسط خود شخص ناممکن است ولی همسر و  نزدیکان بیمار این تغییر را به آسانی مشاهده می‌کنند. به طور نمونه، افسردگی یکی از نشانه‌های اولیه فرسایش مغز است.

همراه با تغییرات خلق و خو، ممکن است تغییرات شخصیتی هم در بیمار بروز کند. به عنوان مثال، بیمار شما که در گذشته آرام و خجالتی بوده به شخصیتی اجتماعی و پرحرف تبدیل می‌شود. یکی از دلایل این تغییر این است که متاسفانه قضاوت بیمار هم تحت تأثیر بیماری قرار گرفته است و کارهایی که تا چند سال قبل از نظر او عیب بوده، امروز کاملاً عادی و مناسب است.

.

۴ـ بی‌علاقگی

یکی دیگر از علائم اولیه شروع فرسایش مغز، بی‌حالی و بی علاقگی است. شما ممکن است متوجه شوید که بیمار دیگر علاقه‌ای به کارهایی که قبلاً به آنها عشق می‌ورزیده، نشان نمی‌دهد و از معاشرت با دوستانش طفره می‌رود. دیگر چیزی او را به هیجان نمی‌آورد. مثلاً خبر زمین خوردن نوه و شکستن دست یا پای او، هیچ‌گونه تحرکی را در این بیمار ایجاد نمی‌کند. از دست رفتن نزدیکان یا جشن عروسی آنها چندان تفاوتی برایش ندارد.

طبیعی است که این نشانه ها در ابتدا بسیار کمرنگ‌اند و ممکن است به بهانه خستگی یا کم خوابی، به این علائم توجهی نشود. ولی به مرور، این نشانه ها پررنگ‌تر می‌شوند و برای نزدیکان بیمار کاملاً قابل مشاهده‌اند.

.

۵ـ سخت شدن انجام کارهای عادی

این نشانه هم در ابتدا کمرنگ است. شخصی که در ابتدای راه فرسایش مغز است ممکن است کمی در انجام کارهای روزانه دچار اشکال شود. مثلاً انتخاب لباس و همآهنگی مناسب آن برای رفتن به سر کار، برای او سخت می‌شود. عدم همآهنگی در انتخاب کت و شلوار و کفش و جوراب و حتی گاهی آماده شدن برای رفتن به سر کار با لباس منزل، از آن جمله‌اند. به مرور کارهای مشکل‌تر مانند حساب دخل و خرج منزل یا بازی هایی که قوانین مفصل‌تری دارند برای او غیر‌ممکن می‌شود.  بیمار در یاد گرفتن کارهای جدید و یا پیروی از دستورالعمل‌های تازه نیز دچار اشکال می‌گردد. برای مثال، از کار کردن با گوشی موبایل جدید یا کنترل تلویزیون جدید در می‌ماند.

.

۶ـ سردرگمی و گیجی

زمانی که فکر و منطق و قضاوت دچار اشکال می‌شود، سردرگمی و گیجی به دنبال می‌آورد.  وقتی که بیمار نتواند چهره‌ی اشخاص را به یاد داشته باشد، نتواند کلمات و جملات مناسب و صحیح را در ذهن خود ردیف کند و بر زبان بیاورد، و قادر نباشد با دیگران به صورت طبیعی ارتباط برقرار کند، به سردرگمی و گیجی دچار می‌شود.

این سردرگمی که در ابتدا به صورت گم کردن سوئیچ اتومبیل یا عینک بروز می‌کند، با پیشرفت بیماری، به سردرگمی در انجام کارهای روزانه هم سرایت می‌کند. بیمار در تصمیم‌گیری و تشخیص اینکه مثلاً حالا نوبت چه کاری است،  یا این شخص که با من صحبت می کند چه کسی است و رابطه کاری او با من چیست دچار سردرگمی می‌شود.

.

۷ـ عدم ارتباط با وقایع اطراف

شما مشغول تماشای سریال تلویزیونی دلخواه خود هستید و عزیز شما پرسش‌هایی می‌کند که نشان می‌دهد او نمی‌تواند ماجرا را به خوبی دنبال کند. یا مشغول صحبت کردن درباره‌ی موضوعی هستید و بیمار پرسشی می‌کند یا اظهارنظری می‌نماید که به هیچ وجه ارتباطی با موضوع مکالمه‌ی شما ندارد. این یک زنگ خطر است.

همان‌گونه که با شروع فرسایش مغز و پیشرفت آن، پیدا کردن و استفاده از کلمات مناسب مشکل می‌شود، این بیماران به مرور معنی کلمات را فراموش می‌کنند.  این فراموشی باعث می‌شود آنها نتوانند به راحتی در مباحث روزمره، چه در منزل و چه در محیط کار، شرکت کنند. اگر محیطی مناسب برای سازشگری با این مشکل وجود نداشته باشد، بیمار گوشه‌گیرتر می‌شود و از شرکت در کارهای روزانه خانواده کناره می‌گیرد. او به خوبی درک می‌کند مشکلی دارد ولی شاید به علت غرور نخواهد آن را با نزدیکانش در میان بگذارد. یا نگران مشکلاتی است که با پیشرفت بیماری برای آنها ایجاد خواهد کرد. شاید او از آینده مبهم خویش به شدت نگران است و می‌ترسد.

.

۸ـ اختلال در جهت‌یابی زمانی و مکانی

بیمار برای خرید به سوپر مارکت رفته و موقع برگشت، سر چهارراه، سرگردان ایستاده و نمی‌داند اینجا کجاست و از کدام طرف باید برود؟ تمامی مغازه‌ها و ساختمان‌های این چهارراه برایش ناآشناست. نمی‌داند چگونه به اینجا آمده، برای چه کاری آمده، و حالا باید از کدام راه به منزل بازگردد. نمی‌داند چه موقع از روز است، کدام روز هفته، یا کدام ماه از سال است. عمق نگرانی و ترس را در فکر این بیمار مجسم کنید. واقعاً وحشتناک است. لحظه‌ای بعد، همه چیز به حالت عادی برمی‌گردد و او دقیقاً می‌داند که چه کاری انجام می‌داده و کدام یک از خیابان‌های چهارراه را باید انتخاب کند.

 اختلال در جهت یابی و ناآشنا شدن محیط‌های آشنای قبلی، یکی دیگر از علائم و نشانه‌های فرسایش مغز است که بایستی به آن توجه شود. این مشکل نیز می‌تواند به صورت عدم توانایی پیروی از دستورالعمل‌ها تجلی کند. مثلاً مادر شما کتاب آشپزی را باز می کند و می خواهد غذای مورد علاقه ی شما را از روی دستوری که بارها استفاده کرده و نتیجه‌ی خوبی گرفته بود، بپزد. او دیگر توان درک و انجام قدم‌های لازم، به ترتیبی که در دستور آشپزی نوشته شده است را، ندارد. ممکن است مشکل وی به حدی برسد که تمام وسایل و مواد غذایی را به زمین بیندازد و آشپزخانه را با گریه ترک کند.

.

۹ـ تکرار، تکرار، تکرار

ساعت چند است؟ کی ناهار می‌خوریم؟ کی ناهار می‌خوریم؟ امروز چند شنبه است؟ ساعت چند است؟ ساعت چند است؟ امروز چند شنبه است؟ کی ناهار می‌خوریم؟ امروز چند شنبه است؟ ……. اگر بیمار سوالی را به کرات می‌پرسد، اگر بیش از یک مرتبه در روز صورتش را اصلاح می‌کند، اگر بعضی اقلام کالا را بیش از حد نیز خریداری و انبار می‌کند، این یک زنگ خطر است. مهم نیست که بیمار سؤال را چند مرتبه پرسیده و شما چند مرتبه جواب داده‌اید. وی به خاطر ندارد که این سؤال و جواب چند لحظه قبل هم تکرار شده است.

شما یک فرشته هستید اگر سر او داد نزنید که چند دفعه این سؤال را می‌پرسی؟ از این همه تکرار دیوانه شدم. مگر یادت نیست که الان این سؤال را جواب دادم؟

.

۱۰ـ علاقه به یکنواختی

تجسم کنید که چقدر دردناک و ترسناک است که شما نتوانید اشخاصی را که قبلاً می‌شناختید به یاد بیاورید، نتوانید در بحث و گفتگوی عزیزان خود شرکت کنید، نمی‌دانید چرا به مغازه لبنیاتی رفته‌اید و حالا از چه راهی باید بازگردید. نا‌امیدی و تنهایی خود را تصور کنید وقتی نتوانید همراه سایر اعضای خانواده سریال تلویزیونی مورد علاقه‌ی خود را ببینید و همراه با آنها بخندید و یا متأثر شوید و کلاً مبهوت باشید که آنها به چه می‌خندند و یا از چه چیزی ناراحت شده اند؟ تمام این مسایل بسیار سخت و دردناک است.

این نوع افکار و اتفاقات در ذهن بیماری که در ابتدای راه فرسایش مغز است به کرات اتفاق می‌افتد. به همین دلیل است که گرایش آنها به سمت یکنواختی فعالیت‌های روزمره است. آنها نمی‌توانند خود را نسبت به اتفاقات پیش‌بینی نشده روزانه انطباق دهند و ترجیح می‌دهند همه چیز براساس روال پیش‌بینی شده جلو برود. لازم است آنها را در این راه کمک کنیم وسعی نماییم در حد امکان، روال زندگی این بیماران عاری از هر گونه سورپریز و تغییرات باشد.

سعی نکنیم بیمار را  به زور وادار کنیم که رفتار چند سال قبل خود را داشته باشد و تصور کنیم با گردنکشی در مقابل بیماری، می‌توانیم آنرا مداوا کنیم. باور کنیم لجبازی ما و قبول نکردن بیماری، مشکلات بیمار را چند برابر می‌کند و به اضطراب و نگرانی او می‌فزاید.

..

 

 

برای دیدن ویدیوی پژوهشی تازه و گسترده در باره شروع آلزایمر، تهیه شده در اخبار بی بی سی، کلیک کنید


.

مراجع و منابع

 

ده علامت زنگ خطر، وبسایت آلزایمر آمریکا

 


مطالب این مقاله  جایگزین مشاوره شخصی و خصوصی خواننده با اشخاص ذیصلاح و متخصص در رشته حرفه ای ایشان از جمله پزشکان، روانشناسان، حقوقدانان، و سایر حرف مربوطه نیست. توصیه میشود همواره، برای هر مورد بخصوص که با ان روبرو هستید، با متخصص مربوطه مشورت نمایید.

Permanent link to this article: https://dardashna.ir/?p=17