«

»

Print this نوشته

دخالت و قضاوت دیگران

مسخره کردن بیمار

ﭼﯿﺰ ﻋﺠﯿﺒﻲ ﻛﻪ در ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮن و ﺳﺮﻳﺎل‌ها مشاهده می‌شود اﻳﻦ است ﻛﻪ ﺑﺎ بیماری آﻟﺰاﻳﻤﺮ به ﺷﻮﺧﻲ ﺑﺮﺧﻮرد ﻣﻲ‌کنند. ﻣﺜﻼ ﭘﯿﺮﻣﺮدی دﻧﺪان ﻣﺼﻨﻮﻋﯿﺶ را ﮔﻢ ﻛﺮده و دندان ﻣﺼﻨﻮﻋﻲ کس دﻳﮕر  را ﺑﺮداﺷﺘﻪ بود و همین باعث ﺧﻨده شده ﺑﻮد و همه ﺑﮫ آن می‌خندیدند. واﻗﻌﺎ ﺟﺎی ﺗﺎﺳﻒ است که با این همه درد و رﻧﺠﻲ ﻛﻪ ﻋﺰﻳﺰان بیمار  و مراقبین‌ آنها از ﻟﺤﺎظ ﺟﺴﻤﻲ و روﺣﻲ می‌کشند، بیماری آنها در رسانه ملی در چنین صحنه‌هایی به تصویر کشیده شده و مایه استهزا شود. این نوع برخورد را چگونه توجیه می‌کنند؟

.

ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ اﯾﻦ ﻧﻮع ﺑﺮﺧﻮرد زﯾﺎد دﯾده ﻣﯽ‌ﺷﻮد ﮐﻪ ﻋﻼوه ﺑﺮ اﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮای ﺑﯿﻤﺎر و ﻣﺮاﻗﺐ او ﺑﯽ‌‌ﺣﺮﻣﺘﯽ ﻣﺤﺴﻮب ﻣﯽ‌ﺷﻮد، ﺑﺮ اﻋﺼﺎب و روان هر دو  ﻧﯿﺰ  اﺛﺮ ﻣﻨﻔﯽ ﻣﯽ ﮔﺬارد.

ﻣﻦ همیشه ﯾﺎدآوری ﮐﺮده‌ام ﮐﻪ ﺑﺎ ﺑﯿﻤﺎر ﺑﺨﻨﺪﯾﺪ ﻧﻪ ﺑﺮ او. ﺑﻪ اﺣﺘﻤﺎل ﺑﺴﯿﺎر زﯾﺎد، ﺑﯿﻤﺎر از آﮔﺎھﯽ ﻧﺴﺒﯽ ﺑﺮﺧﻮردار اﺳﺖ و ﻣﻌﻨﯽ طنز  را از ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺗﺸﺨﯿﺺ ﻣﯽ‌دهد. من همیشه به مراقبین عزیز توصیه کرده‌ام که در دوران اﺑﺘﺪاﯾﯽ و ﻣﯿﺎﻧﯽ ﺑﯿﻤﺎری، ﺳﻌﯽ کنید عزیز خود را ﺑﺎ طنز  و ﺷﻮﺧﯽ، ﺳﺮﺧﻮش ﻧﮕﺎه دارید. ﻣﺜﻼ:

وﻗﺘﯽ ﮐﻪ بیمار دﭼﺎر  ﺑﯽ‌اﺧﺘﯿﺎری ﻣﯽ شود ﺑﺠﺎی ﮔﻔﺘﻦ ﺷﻤﺎ دوﺑﺎره ﺧﻮدت را ﺧﯿﺲ ﮐﺮدی، بگویید ﻣﻌﻠﻮم ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ آب رﯾﺨﺘﻪ روی ﺷﻠﻮار ﺷﻤﺎ! ﺻﺒﺮ کنید ﺟﺎ ﺑﯿﻔﺘد، ﺑﻌﺪ ﻟﺒﺨﻨﺪ بزنید و زﻣﺎﻧﯿ‌‌ﮑﻪ او ﺑﺎ شما در ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺷﺮﯾﮏ ﺷﺪ، از ﺗﻪ دل ﺑﺎ هم بخندید.

ﯾﺎ وقتی‌که ﮐﻠﻤﻪ‌ای را اشتباه ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ ﻣﯽ کند و ﻣﺜﻼ ﺑﺠﺎی ﮐﻔﺶ ﻣﯽ ﮔوید ﺷﻠﻮار، شما هم هنگام دادن کفش، ﻧﺴﺒﺘﺎ ﺟﺪی بگویید این هم ﺷﻠﻮار ﮐﻪ ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﺑﻮدید. ﺑﻌﺪ ﯾﮏ ﻟﺒﺨﻨﺪ و ﺑﻌﺪ ﺧﻨﺪه از ﺗﻪ دل. معمولا ﺑﺎ ﺗﮑﺮار ﮐﺮدن واژه ﻏﻠﻂ، او ﺑﻪ اﺷﺘﺒﺎه ﺧﻮد ﭘﯽ‌می‌ﺑﺮد.

در ﭘﺎره‌ای اوﻗﺎت ‌که در ﮔﯿﺮ ﻣﺸﮑﻼت ﻣﺨﺘﻠﻒ مراقبت هستیم، ﺑﺮاﯾﻤﺎن ﺑﺴﯿﺎر ﺳﺨﺖ ﻣﯽ‌ﮔﺬرد، وﻟﯽ وﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺳﻮم ﺑﯿﻤﺎری ﻣﯽ رﺳﯿﻢ، ﺣﺴﺮت دریافت ﯾﮏ ﺟﻮاب آری ﯾﺎ ﻧﻪ را از عزیزمان دارﯾﻢ.

.

قضاوت دیگران

خواستم من را راهنمایی بفرمایید كه در برخورد با یكسری افراد كه فقط قضاوت می‌كنند باید چكار كرد؟ الان یكی از دوستان زنگ زد منزل ما و بلافاصله بعد از سلام پرسید مامانت كجاست؟ گفتم مركز نگهداری خصوصی. زد زیر گریه و سپس پرسید چرا بردید؟ گفتم مفصل است. مجبور شدیم. بعد گفت باشد خداحافظ و تلفن را قطع كرد!!  در این یك سال اخیر كه حال مامان بدتر شده است شاید یك یا دوبار زنگ زده و حال او را پرسیده است. اعصابم را خرد كرده و الان کاملا به‌هم ریخته‌ام.

واقعا با این افراد چه باید کرد؟ آنها چیزی از داخل خانه ما نمی‌دانند حتی به بیمار سر نمی‌زنند. بعد به خود اجازه می‌دهند تلفن بزنند و انگار که ما مادرمان را طرد كرده‌ایم با ما برخورد کنند.

.

متاسفم که این نوع دایه‌‌های مهربان‌تر از مادر فراوانند و با رفتار و زخم زبانشان، نه تنها گرهی از کار باز نمی‌کنند بلکه به بار روحی و فکری شما اضافه می‌کنند. آنکس که نداند و نداند که نداند، در جهل مرکب ابدالدهر بماند. آنها نمی‌دانند چون هیچ‌وقت در چنین موقعیتی قرار نداشته‌اند. نگذارید این ندانستن آنها بار فکری و روحی شما را افزایش دهد. دفعه بعد که تماس می‌گیرند یا تلفن را جواب ندهید یا در جواب بگویید مادر جایی هستند که بهترین مراقبت ممکن از ایشان می‌شود. اگر زیاد مزاحم هستند بگویید این یک مسئله خصوصی خانوادگی است و  به شما ارتباط ندارد.

شما بهترین تصمیم ممکن را با تمام عشقی که به مادر داشتید گرفتید. ایشان از خدمات ۲۴ ساعته بهره می‌برند و شما کماکان در برنامه‌های مراقبتی ایشان نظارت دارید. این بهترین گزینه برای مادرتان و همه خانواده بوده است.

.

دخالت دیگران

پدر بزرگم فوت کرد  و پدرم با شنیدن این خبر شوکه شده و لرزشش بیشتر شده است. نسبت به قبل به‌زور راه می‌‌رود و انعطاف مفاصلش کم‌تر شده است.

بدتر از آن، برخی از اطرافیان که برای تسلیت پدرم به‌ملاقات او آمده‌ بودند، فوت پدربزرگم را به‌دلیل دق‌کردن او بابت بیمار شدن پدرم دانسته و به پدرم گفتند «انگار حالا عذاب وجدان بدی داری، هر چند در این مورد حرفی نمی‌گویی!»

چگونه آرامش را به او برگردانده و این ناراحتی را از ذهن و روانش خارج کنیم؟

.

از بابت فوت پدر بزرگ متاسفم. همچنین بابت حرف‌های اطرافیان که به اضطراب پدر افزوده‌اند.

برای موارد آتی، شما باید سیستمی را پیاده کنید که پدرتان را از این‌گونه برخوردها حفظ نماید. کار آسانی نیست. من خودم پس از اینکه به کرمان برگشتیم، شرحی راجع به بیماری همسرم نوشتم و به‌عنوان آموزش، کپی آنرا به همه خانواده‌های نزدیک دادم. علاوه بر شرح بیماری، نحوه برخورد با بیمار را هم ذکر کردم. توصیه کردم ملاقات‌های جمعیتی و حضور بچه‌‌ها که معمولا آرام و قرار ندارند محدود گردد. اگر کسی را در فامیل می‌شناختم که منفی بود، سعی می‌کردم در زمان ملاقات او شخصا حضور داشته باشم و جهت مکالمات را تحت کنترل بگیرم.

برای آرام کردن پدر، باید برنامه‌ریزی کنید، ایشان را به کارهایی که تا حدی از آن لذت می‌برند وادارید، مانند گردش در پارک، باغبانی سبک، موسیقی و نقاشی و غیره، همراه با ملاقات با دوستان صمیمی که موقعیت ایشان را درک می‌کنند. خلاصه اینکه با برنامه‌ریزی مناسب فکر ایشان را از مسئله فوت پدرشان به چیز‌‌های دیگر معطوف کنید.

Permanent link to this article: https://dardashna.ir/?p=4526